رنج و پذیرش
***
عیسی روی صلیب رنج میبرد ولی پذیرش داشت.
این الگوی جهانی بشر شد.
بودا رنج میکشید ولی پذیرش پیدا کرد.
این الگوی جهانی بشر شد.
من هم رنج میکشم و میپذیرم.
رنج میکشم از دیدن چهرههای نگران در کوچه و خیابان و میپذیرم
رنج میکشم از خبر جنگ در آن سر دنیا و میپذیرم
رنج میکشم از فالوئرهای میلیونی تتلو و زندانی شدنش و میپذیرم
رنج میکشم از اشتباه فهمیدن یوگا توسط مربیان یوگا و میپذیرم
رنج میکشم از ذهن خودم و میپذیرم
رنج میکشم از خوشحالی مردم در جنگ با جهل آخوندی و میپذیرم
رنج میکشم از مقایسهء بچهها با یکدیگر در مدرسه و میپذیرم
رنج میکشم از تهدید اتمی پوتین و میپذیرم
رنج میکشم از فرستادن موشک کانادایی به اوکراین و میپذیرم
رنج میکشم از نابودی خاک کشاورزی در زمین و میپذیرم
رنج میکشم از فهمیده نشدن نانوشتنی و میپذیرم
رنج میکشم از دوری از دختر بیولوژیکی ام و میپذیرم
رنج میکشم از تنهایی و میپذیرم
رنج میکشم از رنج همسایه و میپذیرم
رنج میکشم از سروصدای خیابان و میپذیرم
رنج میکشم از ناتوانی در انتقال یک سری حرف ها و میپذیرم
رنج میکشم از احتمال دوری از دخترم و میپذیرم
رنج میکشم از مرد شدن زنها و میپذیرم
رنج میکشم از افکار مزاحم و میپذیرم
رنج میکشم از گرسنگی بشر و میپذیرم
رنج میکشم از ندانشتن نوازش در بستر و میپذیرم
رنج میکشم از خوردن شکر زیاد و میپذیرم
رنج میکشم از بریده شدن از نیستان و میپذیرم
رنج میکشم موقع زایمان ولی میپذیرم
رنج میکشم موقع زاده شدن و میپذیرم
رنج میکشم از سردرد ولی میپذیرم
رنج میکشم از کمردرد ولی میپذیرم
رنج میکشم تا نوشتهای زاده شود ولی میپذیرم
رنج میکشم تا توضیح بدهم خوب و بدی در کار نیست و کسی نمیگیرد ولی میپذیرم
رنج میکشم بگویم عدالت لحظه هست ولی نمیتوانم ولی میپذیرم
رنج میکشم برای احیای زبان فارسی ولی میپذیرم
رنج میکشم از مردن دوستی از آور دوز ولی میپذیرم
رنج میکشم از خوشحال نبودن بشر ولی میپذیرم
رنج میکشم از رنج خانوادهام ولی میپذیرم
رنج میکشم از وکیلی که نمیتواند بدون پول با من حرف بزند ولی میپذیرم
رنج میکشم از نوشتن کارهایم در رزومه ولی میپذیرم
رنج میکشم از سیگار کشیدن دوستانم ولی میپذیرم
من رنج را میپذیرم
رنج بشر را میپذیرم
رنج ذهن را میپذیرم
رنج خودم را میپذیرم
رنج حیوانات را میپذیرم
شاید این بهای آزادی باشد
شاید این بهای آگاهی باشد
شاید عیسی باید بالای صلیب میرفت
شاید حلاج باید بالای دار میرفت
شاید من باید رنج بکشم
پس میپذیرم
گِله نمیکنم
شکایت نمیکنم
آخر لاف عشق زدهام
و لاف عشق با گله سازگار نیست
اگر لاف عشق میزنم گلهای ندارم
عشق یعنی پذیرش
عشق یعنی هر چه از دوست رسد نیکوست
عشق یعنی رنج بکش و دم مزن
عشق یعنی سکوت کن و رنج بکش و بپذیر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر