۱۳۸۸ خرداد ۲۰, چهارشنبه

ذهن یا حس

زمان خواندن 1 دقیقه ***
با ذهن نمیتوان روی آدمها تاثیر گذاشت، با حس چرا،

با محاسبات منطقی هیچ کس متقاعد نمیشود
اما با یک حس چرا

با یک موسیقی یا یک حرکت احساسی شاید
اما منطق دیگر پاسخگو نیست

ما توسط حس هایمان کنترل می شویم
ذهن در مقابل حس مثل کودک کلاس اولی است با همان استدلالهای بچه گانه

حس ها تعیین کننده ی نوع زندگی ما آدمها هستند
حس ها انگیزه ها رو تولید می کنند

به مرور اهمیت هنر و هنرمندان در بین آدمها بیشتر میشود چرا که منطق جای خودش را به حس میدهد

به جای استدلالهای منطقی دوست داریم حس جالبی یا لحن خوبی از دیگران بشنویم

منطق فقط جایی سرو کله اش پیدا می شود که حسی نیست

ما آدمها مثل همه ی موجودات دیگر موجودات حسی هستیم
حس های ما به ما می گوید که عاشق شو، کارکن و زندگی کن یا بجنگ و نابود کن.

موسیقی یا ترانه یا طرب حس های زیبا رو در ما ایجا د می کنه
یعنی من منطقا به موسیقی و ترانه علاقه پیدا کردم

۱۳۸۸ خرداد ۱۸, دوشنبه

اشتراک گذاری اطلاعات اقتصادی

زمان خواندن 9 دقیقه ***
FRIENDSHIP NETWORK OF BUSINESS INFORMATION SHARING AND REFERRING
گروه دوستان در اشتراک گذاری اطلاعات اقتصادی در یکی از نوشته های خیلی قدیمی یکی از اهدافم رو از نوشتن پیدا کردن هم فکرانی برای فعالیت اقتصادی نوشته بودم. الان می خوام در مطلبی در این راستا بنویسم. این مطلب شاید مقدمه ای باشه برای تشکیل گروه دوستان در اشتراک گذاری اطلاعات اقتصادی. از اونجایی که خالق و منشاء همه ی ما طبیعت هست این مطلب رو هم با الهامی از اون آغاز می کنم. با نگاه کردن به فیلمهای طبیعت و اندیشه در اون فهمیدم که تلاش همه ی موجودات زنده برای کسب قلمرو و غذا و بعد اثبات برتری و پیدا کردن جفت و پرورش نسل جدید هست. ما آدمها هم که جزئی از طبیعت هستیم از این قاعده مستثنی نیستیم. به برکت اقتصاد و تکنولوژی و تولید انبوه غذا و امکانات وثروت، ما آدمها مجبور به جنگیدن برای غذا نیستیم اما برای بدست آوردن امکانات بیشتر و اثبات برتری خودمون باید در این رقابت طبیعی شرکت کنیم. رقابت برتر بودن یک رقابت مقدس وطراحی شده در بطن طبیعت هست پس ما هم نا خود آگاه بخشی از اون هستیم. پس در دنیای جدید آدمها دیگر برای و تصرف شکار گاهها با هم نمی جنگند بلکه برای اثبات برتری و کسب امکانات بیشتر با هم یک رقابت بسیار مقدس انجام میدهند(البته ماهیت کار عوض نشده و من جنگ برتر بودن رو مقدس می دونم). از وقتی که با مقدمات علم اقتصاد آشنا شدم کم کم به این نتیجه رسیدم که کسب درآمد و فعالیت اقتصادی یکی از اون کارهای مقدس در زندگی هست. فرد و شرکتی که برای کسب برتری و رضایت مشتری هاش تلاش می کنه و با تولید کالا و خدماتی باعث بهتر شدن زندگی خودش و دیگران میشه بهترین و مقدس ترین کار رو انجام میده. یکی از بزرگترین اختراعات انسان پول بود که با اون میشه تمام امکانات رو اندازه گیری و داد ستد کرد. پس واژه ها ی "قلمرووغذا" –در طبیعت- و " امکانات و پول" – در انسانها- ماهیتا معنی واحدی دارند. خوب با این مقدمه حالا میخوام یک تقسیم بندی از روشهای کسب امکانات-پول ارائه کنم: راه اول: داشتن پول داشتن پول خودش تولید پول می کنه و اگر که شما سرمایه زیادی داشته باشید خود اون برای شما درآمد زا هست. طبق قانون اقتصاد، پول دارای ارزش زمانی هست و این ارزش سالیانه به صورت درصدی به پول شما اضافه میشه. اگر سرمایه دارید به شما تبریک می گم، حالا شما این انتخاب رو داریدکه این متن رو بخونید یانخونید. اصولا داشتن سرمایه حق انتخاب و قدرت تصمیم گیری برای آدم به ارمغان میاره. اگر که خوندید و از این ایده خوشتون اومد شما رو به همکاری در ترویج اون دعوت می کنم. راه دوم: فروش خدمت یا کالای شخصی این راه درواقع همون راهیه که پزشکان و مشاوران و وکلا و رمالها، موسیقی نوازان و ... انجام میدهند یا کسانی که با فروش هنر شخصی یا تولید کالاهای دستی درآمد کسب می کنند.یعنی با ارائه یک سرویس یا هنر شخصی به دیگران پول از اونها می گیرند. راه سوم: فروش زمان این راهیه که کارمند ها و کارگرها انجام میدهند و در واقع برده داری نوین و قانونی هست. یعنی کسی که صاحب سرمایه یا علم مدیریت هست وقت شما(یا همون زندگی شما ) رو به مدت 8 ساعت در روز در اختیار می گیرد و در ازای اون مبلغی به شما می پردازد. شایدشما که کارمندهستید خرده بگیرید که ما از تواناییمون استفاده می کنیم اما تفاوت اون با راه دوم این است که گاهی رئیس شما از شما میخواد که ساعت بزنید و فقط یک جا بشینید تا به شما حقوق بده. بالاخره برده داری حقیقتی است که در طول تاریخ وجود داشته. من خودم هیچ گاه زمانم رو با پول عوض نمی کنم. زمان برای من از پول ارزشش بیشتره. اگر کارم و دوست داشتم زمان به نفع منه اما در غیر این صورت ارزش زمان از پول بیشتره.خیلی بیشتره. ما یک عمر بیشتر نداریم. راه چهارم: کسب و کار یا بیزینس این راه که به نظر من پیشرفته ترین و کاملترین راه هست و در واقع ترکیبی از سه راه قبلی می باشد. در یک بیزینس شما سرمایه رو از سرمایه دار قرض می گیرید. افرادی رو استخدام می کنید. با هنر و مدیریت شخصی و گروهی، ترکیب بالا رو به ارزش افزوده قابل فروش تبدیل می کنید. با پول و ثروت تولید شده سهم صاحب سرمایه و حقوق مستخدمین رو می پردازید و مابقی سهم شما ست. از نظر من این بهترین راه کسب امکانات و پول و در واقع تولید ثروت هست. در واقع در طبیعت هم گروههای شکار موفق تر عمل میکنند. میمونها ، دلفین ها ، شیرها، سگهای وحشی آفریقا و ... از روش شکار گروهی استفاده میکنند. در این روش چهارم، علم مدیریت، علم اقتصاد، از همه مهمتر "علم برقراری ارتباط برد-برد" یا مذاکره وعلم بازاریابی یعنی "شناخت و پاسخ دادن به نیاز آدمها" حرف اول رو میزنه. بیزینس هیچ گاه تک نفره نیست پس کل کار درواقع در ارتباط و همکاری با دیگران تعریف می شود. اما وقتی که صحبت از ارتباط و همکاری باشه بحث دوستی و روابط احساسی بوجود میاد. دراینجا دو دیدگاه وجود داره: یکی که دوستی رو جدا از فعالیت اقتصادی میدونن. و گروهی که من هم با اونها هستنم دوستی وفعالیت اقتصادی رو جدا از هم نمی دونند. گروه اول معتقدند که نباید با دوست و آشنا معامله کرد. اگر خواستی معامله اقتصادی بکنی حتما با غریبه بکن. به نظر من این دیدگاه از دیدگاه قدیمی و رد شده ی برنده-بازنده سرچشمه می گیره . یعنی فرض بر اینه که چون شما اصولا منافع شما در یک معامله اقتصادی با طرف مقابل در تضاد هست و اصولا میخواهید که سر دیگری کلاه بگذارید این با دوستی منافات داره. پس شما یک سری دوستانی دارید که کلاه سرشان نمی گذارید و یک سری طرف حسابهای اقتصادی که معمولا سرشان کلاه می گذارید یا آنها سرشما کلاه می گذارند. اما دیدگاه دوم بر این اصل استوار است که دوستان بهتر می توانند با هم همکاری کنند همدیگر را بفهمند وبه هم کمک کنند. این همکاری در نهایت منجر به تولید ثروت می شود و این ثروت به توافق بین دوستان و همکاراین تقسیم می شود. اصولا کسی دوست ماست که حاضر باشیم حق اورا بدهیم. این دیدگاه بر اصل برنده-برنده استوار است. در واقع در این دیدگاه ما یک چهره داریم که با آن معامله می کنیم و با همان شخصیت خودمان هم دوستی ابراز می داریم و اینها با هم در تضاد نیست. در این دیدگاه بهترین دوستان ما میتوانند بهترین همکاران ما بشوند و بالعکس. فقط تصور کنید که هیجان بودن در جمع دوستانتون چقدر هست، حالا هر روز صبح که میخواهید سر کار برید اون لذت رو تجربه خواهید کرد. در این دیدگاه پول کثیف نیست که دوستی ها رو به هم بزنه. بلکه پول عالیترین وسیله برای اندازه گیری، تولید و کسب امکانات زندگی هست. در این دیدگاه ما همینطورکه از بودن با دوستامون لذت میبریم از کسب ثروت مشترک و تقسیم عادلانه ی اون هم با هم لذت میبریم . در این دیدگاه ما حق دوستمون رو حتی اگر یک ریال باشه ندیده نمی گیریم. خوب اگر که به دیدگاه دوم معتقدید پیشنهاد می کنم ادامه مطلب را بخوانید. محیط فعالیت اقتصادی در ایران: در کشورهای پیشرفته ی سرمایه داری به علت چندین سال حرکت سرمایه داری و این اصل که هرسرمایه ای اصولا باید سالی x درصد رشد کند سرمایه داران بزرگی بوجود آمده اند. گاهی این سرمایه داران اشخاص حقیقی هستند گاهی هم اشخاص حقوقی و کمپانی های بزرگ سهامی عام. به علت انباشته شدن سرمایه عظیمی در آنها معمولا دیگرانسانهای عادی مجالی جز استخدام شدن برای آنها ندارند. بیزینسهای کوچک به سرعت در رقابت با غولها محو میشوند. شرکتهای پیشرفته در طول سالیان طولانی رقابت، آنقدر رشد کرده اند که بهترین کالاو خدمات را تولید و عرضه می کنند. اما در کشورهای درحال رشدی مثل ایران هنوز این اتفاق نیفتاده. زمزمه ی تغییر شرکتهای مرده ی دولتی به خصوصی هنوز چند سالی نیست که شنیده میشه. در این رودخانه ی پر هیاهو و پرتکاپو و تغییر، تا به منطقه آرام برسه فرصتهای فراوانی پیدا میشه. کشور ایران در مرحله گذار از اقتصاد دولتی هست و کشور جوان و پر جمعیت و کشوری که هنوز رشد اقتصادی خودش رو انجام نداده و هنوز بسیاری سرمایه گذاری های اقتصادی انجام نشده و به دلیل سی سال تحریم هنوز محل هجوم و فعالیت شرکتهای بزرگ دنیا نشده. پس ما به جای اینکه صبر کنیم تا اونها بیان و ما رو استخدام کنند از این فرصت بزرگ اقتصادی باید استفاده کنیم. کشور پر جمعیت ما که راه رو برای ورود کورپوریشن های بزرگ دنیا بسته، محل خوبی برای ایجاد کسب و کارهای مبتنی بر تولید انبوه ECONOMY OF SCALE هست. اما مشکل دیگر کشور ایران عدم وجود دموکراسی و به طبع اون عدم وجود گردش اطلاعات هست که این مساله خودش رو در رانت های اقتصادی و فساد های مالی دولتی نشون داده. در غیاب گردش اطلاعات و محدودیت رسانه ها یکی از راه های موثر اطلاع رسانی، ارتباطات دوستی و گردش دهان به دهان اطلاعات اقتصادی هست . در دوره گذار از اقتصاد دولتی، خیلی از ما شاهد بودیم که فلانی فقط به خاطر ارتباطی که با فلان رئیس بانک یا فلان کارمند دولت داشته تونسته در فلان نقطه زمین بخره که بعدا 3 برابر شده یا وامی گرفته با بهره ای در حدود یک چهارم تورم، یا مناقصه ای رو برنده شده که فقط یک شرکت کننده داشته. خیلی ها شغلشون رو از طریق دوستانشون پیدا می کنند یا با یک اطلاع کوچک از یک معامله مسیرزندگیشون تغییر میکنه. یا کسی که از تغییر فلان قانون یا تعرفه اطلاع داشته با خرید و فروش یک کالا، تکانی به زندگیش داده. آنقدر از این موارد زیاد اتفاق افتاده که حتما شما میتونید به این لیست اضافه کنید. در تمام این موارد کسی تخلف غیر قانونی نکرده بلکه فقط به دلیل نبودن ساختار در اقتصاد در حال گذار تونسته از ارتباط خودش استفاده کنه و طبقه زندگی خودش و خانوادش رو تغییر بده. این مساله کمابیش در همه جای دنیا وجودداره و اجتناب ناپذیر هست. ضرب المثل انگلیسیها که میگویند FRIENDSHIP WORKS اون رو تایید میکنه. حال شما هم اگر که با نوشته های بالا موافقید و کار گروهی رو برای شکار دوست دارید میتونیم با هم همکاری کنیم. در قدم اول یک بستر اینترنتی درست می کنیم و جلساتی ترتیب می دیم که دور هم جمع بشیم و اطلاعات اقتصادی خودمون رو با هم به اشتراک بگذاریم. و در مورد فرصت ها صحبت می کنیم و اونها رو به هم ارجا میدیم. البته چون معتقدیم اقتصاد و دوستی از هم جدا نیست از هم صحبتی همدیگر هم لذت می بریم و احتمالا شامی هم با هم میخوریم شاید هم به عنوان تمرین 21 ای هم بازی کردیم. مطمئن باشید که همین تصمیم بنا بر قانون جذب در آینده اقتصادی شما و سهم ما از امکانات کره ی زمین تاثیرخواهد داشت. منتظر نظرات موثر شما هستم. به امیددیدار

خواسته‌ها

زمان خواندن 3 دقیقه ***   خواسته‌ها *** با دوستی صحبت کردیم قرار شد خواسته‌هایم را بنویسم. به صورت بولت پویت. یعنی خلاصه.  خواستن کار ...