امروز ياد نامه هاى كاغذى قديم افتادم
***
خدمت تمام دوستان سلام مخصوص می رسانم
خدمت دوستان راه دور و نزدیک
خدمت دوستان جدید و قدیمی
خدمت دوستانی که دلشان برای پست های اینجانب تنگ شده
خدمت دوستانی که پست های حقیر را ندید لایک می کنند سلام مخصوص می رسانم
خدمت دوستانی که از فیس بوک بیزارند ولی به خاطر رفاقت به نوشته های ماسر می زنند سلام میرسانم
خدمت دوستانی که اصلا یادشان رفته ما کی بودیم هم سلام می رسانم!
اگر جویای احوال اینجانب باشید باید عرض کنم که ملالی نیست جز دوری شما
در شهر ما زندگی در جریان است و ما هم نفسی می کشیم
امیدوارم هر چه زود تر به دیدار شما نایل شویم
در پایان باز هم خدمت خانواده محترم سلام مخصوص برسانید
اگر که فرصتی بود سری به ما بزنید
***
شاید شما یادتون باشه اون زمونها هنوز تلفن و موبایل اینقدر زیاد نبود
یکی از راههای ارتباط نامه های کاغذی بود
چیزی شبیه این متنی که این بالا نوشتم
این روزا هم دوباره تاریخ تکرار شده
تلفن زدن اونقدر کمیاب شده که آدم هوس نوشتن نامه های قدیمی میکنه
دیگه اون جمله ی < زنگ زدم حالتو بپرسم> یک کم قدیمی و زیادی عاشقانه شده!
ما که کلا در یک روز ۳۰ تا فاز عوض می کنیم
شما هم احتمالا همینطور هستید و ۳۰ تا فاز عوض می کنید
پس احتمال این که فاز های دو نفر یکی در بیاد میشه ۱ در ۳۰ ضربدر ۳۰.
پس احتمال این که الان که من شماره ی شما رو می گیرم فازمون یکی باشه یک نهصدم هست! و احتمال پایینی هست.
این میشه گه آدم کلا بی خیال میشه و رو میاره به نوشتن نامه های قدیمی !
و کلا ملالی نیست جز دوری شما !
رسول شهراد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر