سفر از زمین به زمین
از زمین آغاز میشویم
و در زمین قرار میگیریم
اگر بدن باشیم، که نیستیم
به هرحال بدنمان از زمین است و به زمین باز میگردد
در یکی از آن لحظات ناب سکوت، خودم را در زمینی دیدم
شاید در دو زمین
زمین خشک ایران
و زمین خیس کانادا
هنوز نمیدانم به کدام زمین باز خواهم گشت
ولی راه مشخص است
بودن در کنار مادر زمین
مادر خشک و خشن
یا مادر مرطوب و سرد
ما از زمین میروییم
از گیاهان زمین می خوریم
از آب زمین مینوشیم
چند روزی در زمین راه میرویم
ولی باز به زمین باز میگردیم
چرخهی غذایی درس علوم را یادت هست؟
یک ارتباط را جا انداخته بود
آخرین حلقه خورده شدن انسان توسط زمین است
خورشید و ماه نظاره گرند
هوا هم فعلا هست
وقتی زمانش رسید
دوست دارم در زمینی درختی از بدن من بخورد
در سینه ام ریشه کند
ریشه هایش کل جسمم را در بر بگیرند
تبدیل به درختی شوم
برگهایی رقصان
شاید میوه هایی برای دیگران
شاید سایه ای
شاید مورچه ای خانه کند
شاید دارکوبی در بزند
جغدی نگاه کند
چوب های درخت خانه ای شود
یا آتشش کسی را گرم کند
درختی که در سکوت و تعادل زندگی کند
با باد خم شود
با طوفان لخت
با بهار رنگین
با تابستان سبز
با پاییز نارنجی
در زمستان شاخه هایی سفید
آرام آرام بنوشد جسمم را
و من نظاره کنم
از حرکت سلولهایم در رگهای درخت لذت ببرم
آفتاب را دوباره حس کنم
مثل برگها پراکنده شوم
زیبا و آرام بایستم
زیبا و با وقار بمیرم
مثل درخت
برایم فرقی ندارد
خرسی بیاید یا انسانی
درخت همان درخت خواهد ماند
همانقدر زیبا
همانقدر آرام
همانقدر متعادل
شاید برگهایش بمیرند
ولی با وقار و رقصان پایین می افتند
شاید تنه اش بشکند
ولی باز با وقار سقوط میکند
درخت همیشه باوقار است
او قبل از ما خورشید را یافته بود
او قبل از ما برای رسیدن به نور قد کشیده بود
او بیش از ما در زمین ریشه دارد
او بهتر از ما باد را حس میکند
او بهتر از ما نور را مینوشد
درخت خوب زندگی میکند
خوب هم میمیرد
درخت، خشکیده اش هم زیباست
درخت، مرده اش هم زیباست
تنهی مرده اش تازه میشود مأمن قارچها و خزه ها
کاش درختی بشوم
با زمین هماهنگ
در سودای خورشید
نظاره گر ماه
رقصان در باد
اگر این را خواندی جدی اش بگیر
برنامه همین است
کجایش را نمیدانم
ولی دوست دارم درختی بشوم
آخرین لطف را به من بکن
نهالی بیاور
آن را نزدیک قلبم بگذار
شاید بتواند به استخوان هایم تکیه کند
و بایستد
سنگ نمیخواهد بگذاری
همان درخت کافیست
تمام حرفها را در خودش دارد
سکوتش تماماً حرف است
حرف های زیبای زندگی
سنگ نوشته لازم نیست
سنگ هم روزی خاک خواهد شد
خاک هم آرزوی درخت شدن را دارد
همان درخت کافیست
درخت قصهی حیات را خواهد گفت
قصهی اشک را
قصهی زندگی را
قصهی عشق را
همه را خواهد گفت
https://music.youtube.com/watch?v=iE7Gs-JA1jw&feature=share
بسیار زیبا. من رو یاد این غزل می اندازه:
پاسخحذفپاک شو از خویش و همه خاک شو
تا که ز خاک تو بروید گیا
ور چو گیا خشک شوی خوش بسوز
تا که ز سوز تو فروزد ضیا
ور شوی از سوز چو خاکستری
باشد خاکستر تو کیمیا
اول درخت شو، بعد خشک شو، و بعد بسوز. ظاهرا مسیر همینه و اهل دل های دیگه ای هم قبلا همین مسیرها طی کردند…