مراقبه چیست؟
---
در یک مراقبهی خیلی کوتاه این ایده به ذهنم آمد که خیلی ساده در مورد مراقبه بنویسم. خیلی کوتاه و ساده.
ببینید در طول روز و یا حتی شب ها در خواب ما درگیر بدن و ذهن هستیم. بدن با حواس اش و ذهن با تولید مداوم افکار و احساسات!
تقریباً در طول بیست و چهار ساعت در حال رفتن به سمت خواستهها و فرار از ناخواسته ها هستیم. یا از چیزی خوشمان میآید و بیشتر میخواهیم اش. یا از چیزی خوشمان نمی آید و از آن فرار میکنیم.
افکار و احساسات مدام توسط بدن ما تولید میشود. این جریان مداوم افکار و احساسات و خواستهها یا نخواستهها یک جریان مداوم است. کل زندگی ما معمولا به همین میگذرد و ما در این پروسه غرق هستیم. پروسهی بقاء.
مراقبه اما وضعیتی از بودن است که این پروسه را مشاهده میکند. مراقبه نشستن پشت حواس پنجگانه است. دیدن بدن و افکار و خواستهها و نخواستهها همانطور که هست بدون درگیر شدن!
مراقبه گاهی یعنی بستن چشم بیرون و باز کردن چشم به درون!
وقتی فقط کمی از این پروسهی بقا فاصله بگیری در وضعیت مراقبه هستی! تو تبدیل میشوی به شاهد تمام جهان! یا همان خدا!
در مراقبه تو از انسان بودن تمرین خدا بودن را انجام میدهی!
وقتی درگیر پروسههای بقاء نباشی دیگر درگیر پروسهی مرگ و زندگی هم نیستی!
تو تبدیل به وجود نامیرایی میشوی که گاهی خدا نامیده میشود!
مراقبه ساده است! با ذهن درک نمیشود! باید از ذهن فاصله بگیری. یا ذهن را ساکت کنی. یا مشاهده کنی. اگر سعی کنی با ذهن بفهمی چه اتفاقی دارد میافتد دچار یک چرخهی پوچ میشوی!
از نظر ذهن مراقبه خیلی ساده، یا احمقانه، یا ترسناک یا مسخره به نظر میرسد! ذهن یا ایگو در مراقبه کشته میشود! پس به شدت مقاومت میکند!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر