آوم!
***
نوشتن آوم از آن کارهای مسخره است!
خود نوشتن کلاً مسخره است. حالا فرض کن میخواهی یک ارتعاش را بنویسی!
آآآآ آآآآ آآآآ آآآآ
اوووووووو
مْمممممم
بیشتر شبیه کاریکاتور میشود! یا نقاشی!
شاید این ارتعاش انسان باشد!
ارتعاش درون!
ارتعاش خدا در انسان!
لرزش تارهای صوتی!
توقف فکر!
تشکر!
قدردانی!
خلقت!
ابد و ازل!
چه اراجیفی که ذهن از خودش میسازد!
اما با یک ارتعاش اراجیف تمام میشود!
مسلمان ها میگویند آمین!
دیگران میگویند آمِن!
اما در نمازِیوگا بیست و یک بار میگوییم آوم!
طولانی!
و در طول خارج شدن یک نفس!
مثل طول زندگی!
ارتعاش خدا در این بدن!
طول یک بازدم! خروج هوا از داخل بدن!
از داخل نِی!
از داخل نیستی!
توخالی که بشوی در آن دمیده میشود!
آوم!
یک هوایی در تو میپیچد!
مثل هوای یار! یا هوای کوی دوست!
نوایی در تو میپیچد!
مثل نوای نِی!
اگر خوب بشنوی با تو حرف ها دارد!
حکایت ها دارد!
حکایت جدایی و وصل!
حکایت نیستان!
حکایت بوستان!
حکایت ناله های زن و مرد!
حکایت سینههای شرحه شرحه!
حکایت فراق!
آن دمی که در عیسی دمید! در مولانا دمید!
در تو هم میدمد!
آتشی که بر خرمن تمام عاشقان زده شد گرمایش تو را هم ذوب میکند!
ذهن را منکوب میکند!
زبان را خاموش میکند!
فقط گوش میدهی! فقط نظاره میکنی!
در این گرداب با مولانا و حافظ دیدار میکنی!
می روی و می روی!
فقط یک چیز برایت میماند!
زبان قاصری برای شُکر!
بُهتی برای عقل!
اشکی برای غلتاندن!
انگشتانی برای لمس حروف در صفحات شیشهای!
ارتعاش کماکان میزند!
آوم!
مسلمانان بعد از دعا میگویند آمین!
برای اینکه دعایشان مستجاب شود!
غافل از اینکه دعا قبل از تو مستجاب شده!
قبل از اینکه تو بتوانی دعا کنی مستجاب شده!
قبل از بودن تو!
ارتعاش آمین زده شده!
ارتعاش آوم به صدا در آمده!
و تو هنوز در حال حرافی هستی!
آوم!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر