۱۴۰۱ بهمن ۱۸, سه‌شنبه

دفاعیات متهم!

دفاعیات متهم!

***

دیروز هم گذشت. جلسه‌ی ما حدود سه چهار ساعت طولانی طول کشید!

حرف زدیم! خندیدیم! بغض کردیم! شاید هم گریه! 

در جاهای مختلف هم به نوشتن های من خندیدیم! البته این یکی از اتهامات سنگین من است! اتهام و شاید جرمی که مکتوب و قابل پیگیری است. کاش می‌شد ننویسم! 

اما چه کنم! حرف ها زیادند! دل پر از شکایت است! و کسی جز این صفحه‌ی سفید قادر به شنیدن نیست!

از شنیدن گفتم. برنامه‌ی دیروز من شنیدن بود. شنیدن آگاهانه! شنیدنی که آدم‌های کمی بلد هستند! نسبتاً هم موفق بودم. 

شنیدن آگاهانه بدون عکس العمل و با حضور و توجه یکی از سخت ترین کارهای دنیاست. شاید اکهارت بلد باشد. 

شنیدن آگاهانه بدون دخالت و ری اکشن ایگوییستی خود عشق است. 

وقتی بتوانی این کار را انجام بدهی معجزه‌گر می‌شوی. معجزه‌ی عشق اتفاق می‌افتد. 

تمرین سختی بود. اما انجام دادم. تا حدودی از خودم راضی ام. 

اما هنوز در این کار حرفه‌ای نشدم. کمی درگیر می‌شوم! انرژی از دست می‌دهم! 

خوردن احساسی و خوابیدن طولانی نشان‌دهنده‌ی درگیر شدن ایگوی من بود. 


بگذریم. در جایی از نوشتن گفتیم. یکی از اعترافات من این بود که این نوشتن ها نوعی تراپی برای من است. شاید هم نوعی دریافت آگاهی! شاید هم گسترش آگاهی! یا رنج! یا اتهام! یا هرچه! 

به هرحال می‌نویسم! 

هرچه میخواهید برداشت کنید!

هرچه میخواهید بنامیدش! 

حتی می‌توانید پیگیری قانونی قضایی کنید! 

آماده و پذیرا هستم! 


در جایی از گفتگوی دیروز خواهرم گفت اگر میخواهی از خودت دفاع کن! اگر هم می‌خواهی بنویس! خندیدیم!

حدود بیست و چهار ساعت زمان نیاز داشتم تا بتوانم اتهامات را هضم کنم و دفاعیاتم را بنویسم! و این هم دفاعیات بنده!


بنده که نه! ایگوی بنده!

ایگوی بنده که نه ایگوی جمعی بشر! 

این چند خط حاصل کتاب زمین جدید اکهارت است! 

اکهارت یعنی معلم من و میلیون‌ها انسان اینطور می‌آموزد؛

ایگو شخصی نیست! 

ما یک ایگوی جمعی داریم! 

نمیتوان با ایگوهای شخصی جنگید! 

با ایگوی جمعی هم نمی‌توان جنگید! 

درست مثل جنگیدن با سیستم دیکتاتوری (که آن هم نوعی ایگوی جمعی است) جنگیدن با ایگوی شخصی آن را تقویت می‌کند! 

ایگو عاشق اتهام زدن و دفاع کردن است! 

ایگو اینطوری رشد می‌کند! 

دیروز نمی‌توانستم از کلمه‌ی ایگو استفاده کنم! 

چون خود این کلمه حالت دفاعی ایجاد می‌کند و این یعنی تقویت ایگو! 


بعد از شنیدن تمام اتهامات ایگو! سعی کردم آگاه بمانم و بدون عکس‌العمل! 

وقتی دیدم واقعا می‌خواهند حرف بزنم از زمان گفتم! یعنی یکی از دستاوردهای ایگو! 

از این که مدام گذشته را تکرار می‌کند گفتم و از افسوس گذشته! 

از اینکه مدام به آینده می‌رود گفتم و اینکه ترس و اضطراب آینده تولید می‌کند! 

بدون نام بردن نام ایگو سعی کردم کار ایگو را توضیح بدهم! 


بسیاری چیزها روشن شد! ایگوی من هم گاهی به ورطه‌ی قربانی افتاد! حمله از دو طرف! اتهامات از دو طرف! مجبور به اقرار و اعترافات اجباری نسبت به گذشته از دو طرف! 

در جایی متهم شدم به اذیت کردن دیگران! در حالی‌که انگار دو جلاد در حال اذیت کردن من بودند! کمی انرژی از دست دادم!

در جایی کسی گفت هیچگاه در آینده آرامش نخواهی گرفت! پراکندن یاس و ترس از آینده! 

کمی ایگوی من درگیر شد! انرژی از دست دادم! 

ایگوی قربانی و ایگوی سیاه نمای آینده در من کمی ظاهر شدند! 

اما به خیر گذشت!

چند ساعت خواب؛ مقداری خودزنی در نوع پرخوری یا آرزوی آرامش در آینده و غم نداشتن همدم و ارگاسم بدنی کمی کمک کرد! یک دوش و مقداری یوگا و مدیتیشن احتمالا زخم‌ها را بهتر خواهد کرد! یا حتی یک تنفس آگاهانه! 

یا حتی این نوشتن! این درد و دل با صفحات و کلمات! این لجن پراکنی یا آگاهی پراکنی! بسته به شنونده! 


متهم دفاعیاتی ندارد! متهم اصلا وجود ندارد!

اگر دفاع کند باخته! چون ایگو ساخته!

پس متهم ایگوی جمعی بشر است!

متهم با آگاه شدن به آن کل بشر را از جمله خودش و دو قاضی را درمان می‌کند!

متهم می‌نویسد!

متهم می‌خوابد! 

متهم عکس‌العمل نشان نمی‌دهد!

متهم پاکسازی می‌کند!

متهم دوش می‌گیرد!

متهم یوگا و مدیتیشن می‌کند!

متهم با این روش‌ها ایگوی خودش را کمرنگ نموده و ایگوی جمعی بشر را درمان می‌کند!

شاید هیچ کس این دفاعیات را نفهمد!

شاید متهم بیشتر محکوم بشود! 

اما چه باک!


این متهم از قبل محکوم به مرگ است!

پس دیگر از اتهامات دیگر نمی‌ترسد!

اتهام بی اخلاقی!

اتهام خشونت!

اتهام اذیت کردن دیگران! 

متهم با علم به اینکه محکوم به مرگ است در مقابل مابقی اتهامات سکوت می‌کند! 

سکوتی آگاهانه!

سکوتی سرشار از معنی برای کسانی که می‌فهمند! 

متهم شاید در همین سکوت بالای دار هم برود! 

متهم قربانی نیست!

متهم حتی بالای دار و قبل از مرگ سعی می‌کند آرام بماند! 

زمان را انکار کند!

بدن را انکار کند!

چون این‌ها ماندنی نیستند! 


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خواسته‌ها

زمان خواندن 3 دقیقه ***   خواسته‌ها *** با دوستی صحبت کردیم قرار شد خواسته‌هایم را بنویسم. به صورت بولت پویت. یعنی خلاصه.  خواستن کار ...