ازدواج؛ آری یا خیر؟
***
قبلا از ازدواج نوشته ام. آن قدیم ها تازه که دانشگاه رفته بودم بحث های زیادی میشد! سوال این بود که آیا میتوان قبل از ازدواج رابطهی جنسی داشت یانه؟ ازدواج تقریبا پذیرفته شده بود. خلاصه انرژی جوانی باعث میشد ساعتها و روزها با دوستان در مورد ازدواج صحبت کنیم.
بعد از مدتی دوست دختر خوب پیدا کردم. کم کم دیدم نیازی به ازدواج نیست. مقالاتی نوشتم در مورد عدم لزوم ازدواج. خلاصه یک هفت هشت سالی همینطور دوام آوردم. تا اینکه در سیستم ایران و کانادا دیگر کم آوردم. درخواست دوست دخترم هم مبنی بر این که بدون ازدواج رسمی دایم پیش تو نمی آیم هم باعث شد بالاخره تن به امضای قرارداد ازدواج بدهم.
از همان ابتدا رابطهی ما بر اساس آزادی بود! یعنی میگفتم ما هر دو آزادیم. آزادی بیایی یا بروی!
اما واقعا هیچکداممان آزاد نبودیم.
هم درگیر ذهن بودیم هم درگیر هورمون هم در گیر شرطی شدگی های اجتماعی.
با این که هر دوی ما نوعی شورشی بودیم اما هنوز نتوانسته بودیم از تمام شرطی شدگی های اجتماعی رها بشویم.
رها شدن از تمام شرطی شدگی ها رسیدن به خود واقعی است! یعنی یکی از آخرین مراحل رشد معنوی!
با تلفن یکی از دوستان ایده هایی که برای نوشتن داشتم موقتاً پرید!
انرژی جنسی یکی از اصلی ترین انرژیهای حیاتی است. شاید هدف یوگا بالا آوردن و استفادهی درست از این انرژی باشد. چیزی که به نام کوندالینی شناخته میشود.
شاید به جریان انداختن این انرژی حیاتی در جهت رشد آگاهی!
ازدواج با هدف ارضا و تخلیهی این حس اشتباه و اتلاف انرژی است. اگر هدف فرزندآوری نباشد این انرژی میتواند در راههای بهتری استفاده شود.
***
این نوشته و الهامات آن به دلایلی ناتمام ماند!
شاید در فرصتی دیگر!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر