نپذیرفتن لحظه!
***
همه چیز در لحظه است. و همهی چیزهای نادرست از نپذیرفتن لحظه است.
وقتی لحظه را نمی پذیری. وقتی لحظه را همانطور که هست نمیپذیری خرابکاری شروع میشود. مثلاً به گذشته میروی و غم آنچه در گذشته بوده را میخوری.
یا به آینده میروی و فکر میکنی آینده برایت چیزی جدید میآورد! ولی نمیدانی که آینده وجود ندارد!
وقتی لحظه را نمیپذیری میخواهی تغییرش بدهی. رو میآوری به حواس پنجگانه! حواست را مشغول بیرون میکنی.
مثلاً حواست را مشغول موبایل میکنی. مثلاً ویدیو نگاه میکنی. یا مینویسی. یا با کسی حرف میزنی!
وقتی لحظه را نمیپذیری ذهن سکان امور را برعهده میگیرد. وقتی ذهن غالب شد به تو دستور میدهد.
مثلاً میگوید با تحریک حواس میتوانی لحظه را تغییر بدهی!
مثلاً حس لامسه! مثلاً لذت های بدنی. مثلاً نوازش پوست. مثلاً با سکس! یا مثلاً گاهی با خوردن.
مثلاً ذهن میگوید با خوردن چیزی لحظه را تغییر بده. مثلاً خوردن غذا یا الکل یا دود سیگار یا علف یا مخدر یا کوکائین یا هرویین یا ال اس دی و غیره!
گاهی هم خوردن کارب زیادی!
البته موقتاً کمی لحظه را تغییر میدهد! شاید کمی لَختی بیاورد یا شاید فراموشی یا خوابآلودگی!
شاید کمی هیجان بیاورد. کمی شادی. کمی فراموشی.
اما دوباره بازمیگردی به لحظه! همان جای اول! همان جایی که از آن فرار کرده بودی!
دانستن همین چرخههاست که باعث میشود یک یوگی یا روندهی مسیر معنوی سعی میکند از آنها خارج بشود. او بارها این چرخهها را رفته و میخواهد از آن خارج شود!
نام چرخهها میتواند چرخهی سامسارا باشد یا چرخهی رنج یا چرخهی تولد و مرگ!
یک یوگی یا یک یکتاپرست میداند که وقتی از لحظه فرار کنی ناچاراً دوباره درگیر چرخه ها میشوی.
یک یوگی یا صوفی یا یک یکتاجو یا یکتامند یا یکتاپذیر تمرین میکند لحظه را بپذیرد!
تمرین میکند گذشته را بپذیرد!
وقتی لحظه را بپذیری ناگهان از چرخههای باطل خارج میشوی!
این تغییر خیلی ظریف است! اما تغییری بزرگ است!
پذیرفتن لحظه نام های مختلفی میگیرد؛
مثلاً گاهی توبه نام دارد! گاهی بخشش!
گاهی حضور نامیده میشود! گاهی ایمان!
گاهی تسلیم نامیده میشود! گاهی اسلام!
به محض پذیرفتن لحظه؛
همه چیز درست میشود!
ذهن کنار میرود!
حس هایت درست کار میکند! تَوّهم ها کنار میروند! درام های ذهنی تو پایان مییابد!
به محض پذیرش لحظه؛ زندگی شروع میشود! تقلا پایان مییابد.
ناگهان درهای بهشت به رویت باز میشوند! درهای رحمت. درهای صلح. درهای فراوانی. درهای آرامش.
انگار همهی چیزهایی که میخواستی آنجاست.
همه در همان لحظه است. همه چیز!
همه چیز در پذیرش است!
تفاوت جزئی است ولی نتیجه از جهنم تا بهشت است. از زمین تا آسمان!
و لحظه ابدی است! یعنی تمام نمیشود!
این نوشته تمام میشود ولی لحظه نه!
این نفس های بدن تمام میشود ولی لحظه نه!
چرخهها تمام میشود ولی لحظه نه!
حس ها؛ فکرها؛ لذتها؛ غمها؛ همه و همه تمام میشود ولی لحظه نه!
لحظه همیشه با توست!
از رگ گردن به تو نزدیک تر است!
لحظه همیشه هست!
لحظه نانوشتنی است!
پذیرفتن یا نپذیرفتن لحظه دست توست!
تنها حق انتخاب تو در این جهان همین است!
تنها آزادی تو همین است!
حیوانها ناچارند از پذیرش لحظه! گیاهان همینطور!
اما من و تو حق انتخاب داریم!
این که نپذیریم و دور خودمان بچرخیم!
اینکه نپذیریم و وارد جهنم شویم!
یا اینکه بپذیریم و وارد بهشت شویم!
بهشت لحظه!
وقتی وارد بهشت لحظه بشوی میتوانی همه کار بکنی!
آنجا همه چیز مهیاست!
همهی چیزهایی که میخواستی هست!
تمام آنچه از آینده میخواستی در بهشت لحظه هست!
وقتی به بهشت لحظه بیایی میتوانی از حواس پنجگانه لذت ببری! اما در لحظه!
خوردن؛ سکس کردن؛ نوشیدن! آنجا همه چیز آزاد است!
تمام چیزهایی که ممنوع بود ناگهان آزاد میشود!
لحظه را بپذیر و هر کاری خواستی بکن!
عشق را بپذیر و هر کاری خواستی بکن!
یگانگی را بپذیر و هرکاری خواستی بکن!
تنها کار تو همین است! از حق انتخاب خودت استفاده کن و لحظه را بپذیر!
همین!
داستان اینجا تمام میشود!
دیگر حرفی باقی نمیماند!
به لحظه خوش آمدید!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر