خانه چیست؟
***
منظورم معنای لغوی نیست! بلکه مفهوم خانه است!
خانه جایی است که نیازهای مربوط به بقا در آن پاسخ داده میشود. نیاز به سرپناه و غذا و نظافت و غیره.
در نگاهی کمی عمیقتر خانه محل آرامش است!
اما آرامش در کجا ایجاد میشود؟
آرامش در کجا از بین میرود؟
جواب درون است. آرامش در درون ما ایجاد میشود و دز درون ما هم از بین میرود! اگر آگاه نباشیم و حواسمان نباشد! اگر توجه مان را تربیت نکرده باشیم! اگر توجه پراکنده داشته باشیم!
حال اگر آرامش را بتوانی در درونت پیدا کنی نیاز تو به مسایل مربوط به بدن و بقا خیلی کم میشود!
آرامش را هم که داری!
پس عملاً نیازی به خانهی فیزیکی نداری!
تو خانهی اصلی را یافتهای!
خانهی اصلی جایی است درون تو!
خانهی اصلی نانوشتنی است!
خانهی اصلی جایی است که نهایت آرامش آنجاست!
نهایت انرژی هم آنجاست.
آن خانه جمع تمام نقیض هاست!
جمع تمام خوبیها است.
جمع تمام مفهوم هاست!
جمع تمام آنچه هست و نیست!
بیشتر حیوانات خانه ندارند! خانههای موقتی شاید! خانهای برای خواب زمستانی یا برای محافظت از تخم و جوجه!
اما حیوانات به خانه وابسته نمیشوند!
در آن خودشان را زندانی نمیکنند!
خودشان را سی سال اسیر قسط یک خانه نمیکنند!
حیوانات خانهی شان طبیعت است!
حیوانات خانهی اصلی را بلدند!
فقط ما آدمها هستیم که مسیر خانه را گم کردهایم!
فقط ما آدمها هستیم که خانه را برای نشان دادن به دیگران میخواهیم!
فقط ما آدمها هستیم که خانهی دلمان کوچک است!
فقط ما آدمها هستیم که خانه محلی است برای فرار از ترس هایمان!
هرچه خانههای بیرون را بزرگتر میکنیم ترسمان هم بیشتر میشود!
هرچه خانههای بیرون را وسیع میکنیم خانهی قلبمان کوچک تر میشود!
خانهی اصلی همین جاست!
درون بدنت!
درون خودت!
درون توجهات!
این بیرون لابلای این کلمات خانه نیست!
شاید آدرس خانه باشد!
اما خود خانه جایی است درون خود تو!
نزدیک تر از تو به خودت!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر