۱۴۰۲ اسفند ۲۴, پنجشنبه

مسئولیت اصلی

Content Length: 4318 characters Content Length: 21429 characters

 مسئولیت اصلی

***

به مرور که خودم و اطرافیانم را مشاهده میکنم کد هایی برایم باز میشود. یکی از آن کد هایی که طبق مشاهدات من تقریبا اکثر آدمها از آن آگاه نیستند کد مسئولیت هست. 

قبلا در نوشته‌‌ی پنج اصل درونی در مورد اصل اول نوشته بودم.

 https://www.unwritable.net/2022/12/blog-post_23.html

اصل اول این بود. 

من فرمانروا و مسئول خودم هستم.

این جمله بسیار عمیق و پر معنی است. یکبار دیگر از آن نوشته اینجا می‌آورم:


1- All the rules in the existence are my rules.


تمام قوانین در دنیای خودم را خود من تعیین می‌کنم. در دنیای درونم من ناخدای کشتی خودم هستم. تعیین کننده‌ی تمام حالاتِ من؛ خودم هستم. من وضعیت روحی و جسمی ام را خودم تعیین می‌کنم. بنابراین هیچگاه قربانی نخواهم بود. هیچ چیزی از بیرون توان تغییر وضعیت درونی من را ندارد. من قربانی نیستم. 


درک این اصل و فهمیدن آن را مدیون معلم بزرگ یوگا جناب سادگورو هستم. همینطور جناب اکهارت. 

در جایی اکهارت می‌گفت هر کسی به اندازه‌ی آگاهی خودش عمل می‌کند. هیچ کسی بیشتر از آگاهی خودش کاری نمی تواند انجام بدهد. پس ضمن پذیرفتن ناآگاهی دیگران مسئولیت حال خودت را برعهده بگیر.


حال برویم سراغ داستان. 

ببینید در زندگی اتفاقهایی برای ما می افتد. معمولا این اتفاق ها از سمت دیگران یعنی آدمهای اطراف ماست. و آدمها معمولا بر اساس آگاهی شان دست به حرف ها و کارهایی میزنند. 


آدمها یا کودک هستند و مسئولیت ناپذیر و یا بالغ هستند یعنی مسئولیت پذیر. البته سن مهم نیست. خیلی ها حتی تا بزرگسالی مسئولیت ناپذیر هستند. با مشاهده ی بچه ها و آدم بزرگ ها به سادگی میتوان این را مشاهده کرد.


بزرگترین مسئولیت هر کسی پذیرفتن مسئولیت خودش است! یعنی مسئولیت افکار و احساسات خودش! 

طبق مشاهدات من ۱۰۰ درصد بچه ها و شاید بیش از ۹۵ درصد آدم بزرگها چنین مسئولیتی را نمی پذیرند.


نپذیرفتن این مسئولیت یعنی رفتن در فاز قربانی. 

حتما تا به حال شنیده اید که کسی میگوید «تو من را ناراحت کردی»

این جمله یعنی من مسئول ناراحتی خودم نیستم! 

من مسئول حال درونی خودم نیستم! 

یعنی دنیا جای عادلانه ای نیست!

یعنی توجیه این که دست به هر عمل ظالمانه ای بزنم!


به عبارت دیگر یعنی: 

این که من ناراحت و عصبانی هستم و حالم خوب نیست مسببی دارد در بیرون از من!

همشه انگشت اتهام ما به سمت بیرون است. 

همیشه یک کسی در آن بیرون مقصر است. 

هیچ وقت من مسئول نیستم!

یا یک شخص در بیرون مقصر است، یا یک گروه مقصر است، یا یک حکومت مقصر است،‌ یا موجودی مثل شیطان یا یک خدای ذهنی!


این مشکل، در بعد بزرگتر تبدیل به مذهب میشود. یک انسان مذهبی متعصب مسئولیت نمی پذیرد. یک انسان مذهبی مسئولیت خودش را گردن موجودی ذهنی به نام خدا می اندازد!


این بازی ذهن و نفس بسیار خطرناک است. وقتی کسی مسئولیت نمی پذیرد و دیگری را متهم میکند این شروعِ توجیهِ هر عمل دیگری است. 

انسان های بی مسئولیت معمولا تمام ظلم ها را مرتکب میشوند. انسانهایی که حالشان خوب نیست ومسئولیت حال بدشان را نمی پذیرند!


اگر کسی مسوولیت حال خودش را بپذیرد برای اولین بار بالغ میشود و میتواند حال خودش را خوب نگه دارد. او در برابر هر رویداد بیرونی موضع درستی اتخاذ میکند. 

این موضع ولی موضع قربانی نیست. موضعِ مسئول است!


موضع قربانی خودش را ناتوان و ضعیف و سطح پایین می‌بیند.

اولین قدم برای رشد معنوی و فکر در انسان همین است.  


لطفا بیایید به این کلمه بیشتر فکر کنیم. مسئولیت یک مفهوم عمیق درونی است. شاید با کلمات نتوان خوب توضیح داد. شاید باید خودتان درونتان دنبال مسوول بگردید و ببینید اگر که حالتان خوب نیست مسئولش کیست!

تعاریف قدیمی و ذهنی مسئولیت را کنار بگذارید. 

این اعتیاد درونی به قربانی بودن که همان مسئول نبودن است را فقط با آگاهی عمیق میتوان کنار گذاشت.


مهم نیست دیگران چه میکنند! 

دیگران بر اساس آگاهی خودشان عمل میکنند. 

تو مسئول بمان! 

تو در شکرگزاری بمان!

تو عاشق بمان!


درست مثل عیسای پیامبر که وقتی آن انسانهای ناآگاه هر گونه ظلمی بر او روا داشتند او مسئول ماند. 

عاشق ماند.

آگاه ماند. 

عیسی اسطوره شد چون قربانی نشد. 

مسیحیان هر چقدر تلاش کنند از او یک قربانی بسازند نخواهند توانست.

جمله ی عیسای بزرگ همچنان در قلب جهانیان طنین دارد که:


خدایا این ظالمان را ببخش، اینها نمی‌دانند چه می‌کنند!


32 Two other men, both criminals, were also led out with him to be executed. 33 When they came to the place called the Skull, they crucified him there, along with the criminals—one on his right, the other on his left. 34 Jesus said, “Father, forgive them, for they do not know what they are doing.”[c] And they divided up his clothes by casting lots.




***

برخی نوشته های مرتبط با مسئولیت

https://www.unwritable.net/search?q=%D9%85%D8%B3%D9%88%D9%88%D9%84&m=1



https://www.unwritable.net/search?q=%D9%85%D8%B3%D8%A6%D9%88%D9%84%DB%8C%D8%AA&updated-max=2024-02-24T17:32:00-08:00&max-results=20&start=10&by-date=false&m=1










هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خواسته‌ها

زمان خواندن 3 دقیقه ***   خواسته‌ها *** با دوستی صحبت کردیم قرار شد خواسته‌هایم را بنویسم. به صورت بولت پویت. یعنی خلاصه.  خواستن کار ...