سینمای دائمی ذهن
---
فقط پنج شش سالم بود که دچار یک چالشی شدم. با خودم دیدم که آیا میتونم چند دقیقه فکر نکنم! و دیدم نمیشه. خیلی کار سختی بود. شاید چند ثانیه میشد. ولی دوباره سینمای فکر شروع به پخش میکرد. هنوز در دهه پنجاه زندگی با این چالش روبرو هستم.
فرقی نمیکند خواب باشی یا بیدار. در خواب هم شدیدتر سراغت میآید. جریان بی پایان افکار. فعالیت ذهن. توهم افکار. همینجا هم این کلمات فقط گوشهای از همان داستانهای ذهن است فقط کمی آگاهانه انتخاب شده. تنها راه متوقف کردن افکار تابش آگاهی مستقیم است. در خواب غیرممکن است. در بیداری در هنگام مراقبه و فعالیت های شدید جسمی ممکن میشود. شاید موسیقی بلند! شاید مواد مخدر! شاید درگیر شدن با کار! اما تمام اینها موقتی است.
جریان افکار؛ ما را دچار توهم میکند. از لحظهی حال بیرون میآورد. و از زندگی اصیل باز میدارد. اگر این جریان افکار در کنترل ما باشد یک ابزار خوب است. اما اگر خودبهخود تولید شود نوعی بیماری است.
مثلاً الان که سفری دور در پیش دارم نوعی اضطراب باعث تولید افکار بی پایان در مورد آینده میشود. نوعی ترس از دست دادن رفاه کنونی هم به آن اضافه میشود. ترکیب افکار بی پایان با کمی ترس میشود اضطراب. اضطراب هم تو را فلج میکند و از حرکت بازمیدارد.
مراقبه روی افکار و پرداختن به حس های بدن یکی از راههای موثر است. گاهی نوشتن به طور موقتی کمک میکند. یوگا اما راه حل نهایی است. راه رسیدن به سکوت. اگر فقط یک بار مزهاش را بچشی تا آخر عمر یادت نمیرود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر