انتظار! زمان!
***
مفهوم انتظار و امام زمان در شیعه را تقریباً تمام ما ایرانیان شنیدهایم. خارج از بحثهای مذهبی و اعتقادی قبلاً متنی در مورد ابن الوقت یا امام زمان نوشتهام.
ابن الوقت یا امام زمان
https://www.unwritable.net/2022/03/blog-post_22.html
بیایید اینجا برای مدتی از فضای مذهبی خارج شویم. اگر کتابهای اکهارت یا سادگورو یا بعضی آموزههای تصوف را نگاه کنیم مفاهیمی مشابه پیدا میکنیم.
مفهوم انتظار یا بی زمانی یا نوع دیگری نگاه به زمان!
در فیزیک انیشتینی هم زمان بُعد اصلی نیست! زمان و مکان در لحظه ساخته میشود! زمان و مکان آن صلبیتی که ذهن تصور میکند را ندارد!
جالب اینجاست که در مدیتیشن هم میشود تجربهای از بی زمانی را داشت!
آن بُعد حالی که اکهارت میگوید اگر تجربه بشود که در یوگا میشود ظاهراً همان مفهوم است!
مفهوم سینگولاریتی در بحث های جدید فیزیکی یا همان مفهوم خدای زنده و نامیرا و بی زمان!
در فضای ذهنی عامهی مردم در لحظه بودن یعنی لاابالی گری! یعنی برنامهریزی نکردن! مثلاً با مشروب خوردن یا مصرف دارو ذهن را متوقف یا کند میکنند.
اما معنی مستی یا لحظه در سخنان حافظ یا اکهارت نوعی مستی و بی زمانی دیگر است!
مفهوم ان شاء الله یا آینده برای این دسته متفاوت است!
آینده وجود ندارد!
به کل انکار میشود!
چرا؟
این به خاطر لاابالی گری نیست. برای این است که عمق لحظه درک میشود.
بینهاینی در سینگولاریتی هست. در لبهی یک سیاهچاله زمان متوقف میشود.
زمان از دید کسی که آنجاست متوقف میشود.
ناظر دیگری شاید زمان را تجربه کند. اما زمان و مکان در هم میپیچد.
در فرهنگ مذهبی چیزی داریم به نام توکل!
یعنی هر لحظه منتظر هستی!
منتظر معجزه هستی!
از دید یک ناظر دیگر اما معجزه ای وجود ندارد!
از نظر صوفی اما؛ معجزهای مدام در جریان است!
به نظر میرسد تصمیم گیری نمیکنی. زیاد با محدود کردن آینده راحت نیستی!
چرا؟ چون آینده واقعا وجود ندارد!
ذهن سعی میکند هفتهها و سالهای آینده را ثابت کند! این کار شاید موقتا آرامشی نسبی به ذهن بدهد!
اما برنامهریزی؛ زندگی را خالی و مکانیکی میکند!
هیجان و شادی را از زندگی میگیرد!
در نهایت تبدیل به نرمافزار میشویم! مثل زامبی یا یک ربات!
یک نرمافزار از قبل نوشته شده! همان خط ها را تکرار میکند!
تفاوت یک موجود زنده با نرمافزار در برنامهریزی نداشتن است. کارما و ژن هست. ولی در بعدی دیگر یک موجود زنده به منشأ حیات متصل است.
منشأ بی زمان حیات. منشأ هر لحظه تازه شوندهی حیات.
حتما شما هم این حیات را در چشمان کودکان یا طبیعت یا پرندگان دیدهاید!
دوستی میخواهد برای یک هفتهی دیگر برنامهریزی کند!
با اکراه قبول میکنم! همان دوست همین لحظه تلفن را برنمیدارد! شاید چون غرق آینده است!
بانک و بیمه برای بیست و پنج تا سی یا پنجاه سال دیگر برایت برنامهریزی میکنند! چرا؟
عدد را میشود برنامهریزی کرد! ربات را میشود پلن کرد. بانک هم شما را یک عدد میبیند نه یک انسان!
آینده آدم را غرق خودش میکند! یک تصور خیالی! و متاسفانه غالباً همان هم میشود!
اما در بعدی دیگر معجزه وجود دارد! ما هر لحظه منتظر معجزه میمانیم! مفهوم انتظار! مفهوم ظهور!
انتظار خودش بزرگترین عبادت است!
منتظران امام زمان خودشان بالاترین مقام را دارند!
اگر منطقی هم ببینی همهی ما منتظر مرگ هستیم! از این منطقی تر نمیتوانم بگویم!
هر لحظه منتظر مرگ هستیم! تا ناگهان از راه برسد! و منطقی ها همواره در ترس هستند! ترس از نابودی! نابودی توهم! نابودی همان آیندهای که در آن غرق بودند! ترس از پریدن از خواب آینده!
پریدن از خواب زمان!
امام زمان یعنی کسی که از بعد زمان خارج شده و معمولاً تصمیم نمیگیرد!
یک صوفی یا ابن الوقت در لحظه با جریان معجزهگر حیات همراه میشود!
اینطور است که واقعاً از دید دیگران معجزهگر میشود!
اما او فقط معجزهای را که همواره هست را نظاره میکند! او اجازه میدهد معجزه اتفاق بیافتد!
او لحظه را نمی کُشد!
او گزینهها را نمیکُشد!
همواره در آزادی به سر میبرد!
مثل مفهوم سینگولاریتی تمام انرژی جهان تمام ثروت جهان تمام آینده و تمام گذشته و تمام عشق و تمام آنچه خدا مینامیم در یک نقطه به هم میرسند!
چه از راه فیزیک به سینگولاریتی فکر کنی
چه از راه شیعه منتظر ظهور بمانی
چه از راه اکهارت آینده را انکار کنی
چه مثل صوفیان ابن الوقت باشی
چه خیامی باشی یا چرخان مثل مولانا
چه سعدی را بخوانی و چه حافظ
همه و همه گرد همین نقطهی پرگار در گردش هستند!
نقطهی بی زمان!
نقطهی بی بازگشت!
نقطهی ابدی و ازلی!
نقطهی نانوشتنی!
نقطهی سکوت!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر